داستان معماری شهرک اکباتان (قسمت 2) شهرکی پر از شگفتی
صندوق پسانداز اکباتان
رحمان گلزار به این نیت کار را شروع کرده بود که خانهسازی کند و عدهای را صاحبخانه! بنابراین هرطور بود به اسم تسهیلات یا هر چیز دیگری قصد داشت امکان خرید آسان را برای مردم فراهم کند. بانک رهنی حاظر نشده بود به خریداران وام بدهد. در واقع از عهدهی این رقم بزرگش برنیامده بود. گلزار به این فکر افتاد که صندوق پسانداز اکباتان را تاسیس کنند. آن روزها بانک مرکزی از کسانی که چنین تشکیلاتی راه میانداختند، حمایت میکرد. قرار بر این شد که خریدارها چهل هزار تومان به صندوق بپردازند و زمان تحویل واحد معادل ارزش ملکشان دویست و پنجاه تا چهارصد و پنجاه هزار تومان وام بگیرند. این امتیاز شرایط را برای برای خیلی از کارمندان فراهم کرد.
بزرگترین قرارداد فروش آسانسور جهان
برای مجموعهی اکباتان پانصد و بیست و نه آسانسور میخواستند. شرکت آمریکایی اوتیس اولین گزینه برای قرارداد بود. ارجمند، کارمند بخش فروش این شرکت، از دوستان مهندس گلزار بود. مهندس بابت این تعداد زیاد تخفیف میخواست. ارجمند گفت: «قیمت فروش اوتیس فیکس است و نمیتوانیم تخفیف بدهیم.»
آن موقع ژاپنیها در سفارتخانههایی که در کشورهای مختلف داشتند، بازاریابی میکردند. همین که درخواست خرید مطرح شد، شرکت ژاپنی بدون هیچ حرفی 25 درصد زیر قیمت اوتیس قیمت فروش داد. توافق اولیه با گلزار انجام شد، ولی هنوز قرارداد نبسته بودند. ایام عید نوروز بود. روزنامهها تیتر خبرشان را زده بودند: شرکت ژاپنی برندهی بزرگترین قرارداد فروش آسانسور در جهان!
مدیرعامل شرکت اوتیس که تیتر خبر را دید، جا خورد. به ارجمند گفت: «با وجود تو چطور ممکن است چنین اتفاقی افتاده باشد؟»
برایشان سخت بود که قبول کنند بازنده شدهاند. در همان روزهای تعطیل ارجمند با گلزار تماس گرفت و گفت: «شرکت شرایط ویژهای را برای شما در نظر گرفته که بتوانید خرید کنید. ما حاظریم پانصد و بیست و نه آسانسور را با تخفیف 25 درصد به شما بفروشیم.» گلزار گفت: «شرایطی که میگویید مانند همان شرایطی است که ژاپنیها میگویند، منطقی این است که بیشتر از 25 درصد به ما تخفیف بدهید تا بتوانیم ژاپنیها را رد کنیم و از شما بخریم.» نهایتا ارجمند مدیر عامل شرکت اوتیس را راضی کرد تا قراردادی با 35 درصد تخفیف ببندند!
حسابگری رحمان گلزار
یک جایی در گوشهی ذهنتان این تفاوت قیمتها را در نظر داشته باشید، بعد محاسبه کنید و با هم جمع بزنید. احتمالا به این نتیجه میرسید که مهندس آرشیتکت باید آستین بالا بزند و یکییکی مسائل را حل کند و بروند جلو. نباید کاری به عنوان مدرک تحصیلیاش داشته باشد که من آرشیتکت هستم. درست همان کاری که مهندس گلزار انجام داد.
همین اتفاق وقتی ساختمان تکمیل شدهبود و میخواستیم واحدها را موکت کنیم تکرار شد. دو میلیون متر مکعب موکت لازم داشتیم. موکت مرغوب متری 100 تومان بود. با کمی بررسی به این نتیجه رسیدیم که کارخانهی موکت اکباتان را در قزوین راهاندازی کنیم. با کمک دو مهندس بلژیکی همان موکت متری 100 تومان را تولید کردیم با قیمت متری 32 تومان! تقریبا همه چیز مجموعهی اکباتان را خودمان خلق میکردیم. شهرک نزدیک فرودگاه بود و سر و صدای فرودگاه ساکنان را اذیت میکرد. بنابراین باید حین تکمیل این پروژه برای این مشکل فکری میکردیم. بهترین راهکار استفاده از شیشههای دوبل بود. آن موقع کسی از شیشههای دوبل استفاده نمیکرد. ایتالیاییها در و پنجرهی آماده برای فروش داشتند، ولی ما با ثلث قیمت همان در و پنجره را در تهران تهیه میکردیم. هزینهها را زیاد بالا پایین میکردیم که بتوانیم تا حد امکان صرفهجویی کنیم اما هدف انجام بهینهی کار بود، نه سود بیشتر. تحت هر شرایطی باید حواسمان به جزئیات مجموعه هم میبود. در کل مجموعه فقط اجازه داشتم چک بکشم و زیر تمام چکهایی که کشیده میشد، حتما باید امضای من میخورد. هفتهای یکبار حسابها را چک میکردیم. طبق رسم قدیم که معمارها به کارگرها غذا میدادند، ما هم به کل مجموعه نهار میدادیم. همهی شش هزار نفری که مشغول به کار بودند، همانجا نهار میخوردند. با یک شرکت قرارداد بسته بودیم که غذایشان را آماده کند و برایشان ببرد. با حسابداری که چک کردم، متوجه شدم اختلافی در مبلغ حسابهاست. با کمی بررسی متوجه شدم بعضی از کارکنان بانک رهنی که کنار دست ما با شرکتی فرانسوی ساختمانسازی میکردند زرنگی میکنند و ظهرها به حساب ما نهار میخورند. شاید بعضیها به حساب شانس میگذارند، بعضیها به حساب دقت و زرنگی. زاویهی نگاهش فرقی نمیکند. مهم این بود که در طول پروژه حواسمان به مسایلی در همین حد جزیی هم بود. خواست خدا بود که در همان زمان به من قدرت و زمان این جزیی نگری را داده بود.
مهندس تفته درباره روزهای کارگاه میگوید:
«چون پروژه خیلی بزرگ بود، در کنار ساخت و ساز شهرک چند کارخانه تاسیس شد که مایحتاج شهرک را تامین کند، مثلا اوایل قطعاتی را که به عنوان تیغهی وسط ساختمانها بهکار میرفت، میخریدیم، ولی بعد کارخانهی ساخت این قطعات را راه انداختیم. از شن و ماسهای که از فوندانسیون بر میداشتیم مواد اولیهی ساخت بتن را فراهم میکردیم. مصرف سیمان خیلی زیاد بود. با اینکه کارخانهها به ما خیلی همکاری میکردند، جوابگوی نیاز ما نبود. نزدیک اراک زمینی دیدیم برای راهاندازی کارخانهی تولید سیمان، کارخانهی تولید مش هم همینطور ساخته شد. برای لایههای بتن باید از مش (آرماتورهای نازکی که روی هم قرار میگرفت و خانههای مربع مربعی در ابعاد بزرگ میساخت) استفاده میکردیم. رابطهها در مجموعه همینقدر که دوستانه بود، موقع کار جدی بود. همدیگر را سر کار بازخواست میکردیم. به کار هم نظارت و سرکشی داشتیم و همه به این خاطر بود که روی کل مجموعه نظارت درست و دقیقی وجود داشت.»
درسی از اکباتان
رحمان گلزار: «در دانشکده به ما گفته بودند آرشیتکت باید بیست و هفت کار بلد باشد؛ از نقشهکشی و محاسبات گرفته تا باغچهکاری. سر پروژهی اکباتان تازه فهمیدم که این یعنی چه. از صفر تا صد کارهایش با خودمان بود. صبح تا شب مشغول بودم، هم در کارگاه، هم در دفتر. شب که میرسیدیم خانه ورزش میکردم و ساعت ده به رختخواب میرفتم که صبح بتوانم پنج و نیم، شش بیدار شوم. به خانمم گفته بودم مهمانیها را گلچین کند. فرصت نمیکردم زیاد جایی بروم. اگر غیر از این بود، کار به ثمر نمیرسید. کارهای بزرگ با برنامهریزی و پشتکار به ثمر میرسد. خیلی چیزهای دیگر در موفقیت در کار لازم است، مثل سلامت جسمی. تا آدم سالم نباشد، نمیتواند خوب کار کند. در شهرک زمین تنیس داشتیم. هر وقت فرصت میشد، بازی میکردیم. صداقت هم در کارم بسیار مهم بود. هیچ وقت برای پیشرفت کار دروغ نگفتم. سعی کردم همیشه رک و راست باشم. بد کسی را نخواستم. بدخواهی هیچ منفعتی به آدم نمیرساند، جز اینکه آن بدی به خود آدم برمیگردد. اگر کسی آزارم میداد، میبخشیدمش و خیلی مراقب بودم که کسی آزار نبیند. دل آدم کوچک است، نباید کینهی کسی را در آن نگه داشت.»
رحمان گلزار برای ساکنین شهرک اکباتان مینویسد:
«اکباتان سرمایهی شماست. اگر از سرویسهای شهرک مراقبت کنید، هم ارزش سرمایهتان زیاد میشود هم آرامشتان تامین. دخالتهای بیجا از ارزش سرمایهتان خواهد کاست. با نگهداری و سازماندهی درست سرمایههایتان، من شاد خواهم بود و آرام.» با یلدامدتور بمانید.
داستان معماری شهرک اکباتان (قسمت 2) - شهرکی پر از شگفتی داستان معماری شهرک اکباتان (قسمت 2) - شهرکی پر از شگفتی 2020-03-23 21:22:24+3:30 2024-06-08 21:41:21+3:30 رحمان گلزار میگوید: «اکباتان سرمایهی شماست. اگر از سرویسهای شهرک مراقبت کنید، هم ارزش سرمایهتان زیاد میشود هم آرامشتان تامین. دخالتهای بیجا از ارزش سرمایهتان خواهد کاست. با نگهداری و سازماندهی درست سرمایههایتان، من شاد خواهم بود و آرام.» داستان معماری, شهرک اکباتان, رحمان گلزار, ریحانه بهرامی زاده Author info@yaldamedtour.com /fa/user-profile/10227 YaldaMedTour Barajin Salamat Road +98 Qazvin Qazvin, Qazvin Province, Iran. , info@yaldamedtour.comکلمات کلیدی: داستان معماری، شهرک اکباتان، رحمان گلزار،
فرهنگ غذایی ایران در ماه رمضان (قسمت 5)
فرهنگ غذایی اصفهان، مرکزی، تهران، البرز، قزوین و چهارمحال و بختیاری2985
0
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی برای این محتوا درج نشده است. با درج دیدگاه خود، اولین نفر باشید!
تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت برای یلدامدتور محفوظ است.
هر گونه استفاده از محتوای یلدامدتور بدون کسب اجازه از آن قابل پیگرد قانونی خواهد بود.