سبک آذری در معماری (قسمت اول)
تاریخچه شیوه آذری
سرزمین آذربایجان در معماری ایران در ردهی نخست اهمیت جای دارد، چرا که سه شیوهی معماری ایران (پارسی، آذری و اصفهانی) از آنجا سرچشمه گرفته و به سراسر کشور رسیده است. در شیوهی پارسی هنگامی که اقوام آریایی کوههای آران را پشت سر میگذاشتند تا به جنوب سرزمین ایران بروند و ماندگار شوند، سر راه خود، ستاوندهای چوبی و شبستانها و نهانخانههای دور بسته و کوشکی آذربایجان را پسندیدند و چون ارمغانی، نخست به سرزمین آنها و سپس سرزمین پارس بردند و با آن شیوه همراه با بهرهگیری از شیوههای گوناگون ملتهایی که به پیروی پارسیان در میآمدند شیوهای تازه پدید آوردند که شیوهی پارسی نام گرفت. این شیوه از آغاز شاهنشاهی ایران تا پایان روزگار هخامنشیان و حتی اندکی پس از آن برای ساختن کاخها و کوشکها به کار می رفته است.
با اینکه آب و هوای سرد و کوهستانی آذربایجان این شیوه را پدید آورده بود که شاید با آب و هواهای دیگر سازگار نبود، باز هم پرداختگی و مردمواری شیوهی پارسی همچنان چشمگیر بوده و حتی در سرزمینهای سوزانی چون آنشان و سپس کرانههای دریایی پارس نیز با همهی ویژگیهایش خودنمایی میکرده است. بار دومی که آذربایجان پدید آورندهی شیوهای نو در معماری ایران شد، پس از جنگ خونین مغولان بود. این جنگ، سراسر ایران به ویژه خراسان را از هنرمندان و معماران تهی ساخت. هنرمندانی که از چنگال جنگ و غارت در رفته بودند و به سرزمینهای جنوبی ایران به فرمانروایان پناه برده بودند، همانها که نگذاشته بودند سرزمینشان محل ویرانگران شود.
در آنجا معماران از شیوههای رایج در جنوب ایران هم بهره جستند و بر کارایی هنر خود افزودند. هنگامی که ایلخانان (جانشینان چنگیز در ایران) خواستند (نیاز پیدا کردند) که ویرانیهای نیاکانشان را بازسازی کنند یا دست کم به خاطر نیازی به کاخ، خانه و گرمابه که در پایتخت خود داشتند، معماران را از سرزمین جنوبی به دربار فراخواندند. این بار از آمیزش و التقاط ویژگیهای معماری مرکز ایران و جنوب با سنتها و روشهایی که از روزگاران کهن، بومی آذربایجان شده بود، شیوهی معماری جدیدی پدید آمد که بهدرستی نام شیوهی آذری را گرفت تا هنگامی که شیوهای تازه که باز هم برگرفته از معماری آن سرزمین بود به جای آن آمد. این شیوه همچینین در سراسر ایران و کشورهای همسایه نیز به کار گرفته شد.
همانگونه که پارسیان هخامنشی در سر راه خود به جنوب ایران ستاوندهای آذربایجان را دیده بودند، آن را در معماری خود به کار بردند. شگفت است که شاهان صفوی نیز ستاوندهای بناب و مراغه را به اصفهان بردند (در اینجا منظور از سه تا اوندایوانهای ستوندار است) و در جلوی کاخ های تازهساز خود همانند چهلستون و عالیقاپو نهادند. روشن است که افزودن این ستونها به کاخهای اصفهان شکوه ویژهای داده است.
در اواخر قرن ششم هجری و اوایل قرن سیزدهم میلادی در قسمتی از سرزمین های شمالی و شمال غربی چین یعنی در نزدیکی مغولستان کنونی قوایلی از اقوام زرد پوست آسیا زندگی میکردند. از میان این طوایف در قرن ششم هجری دو طایفه از همه مهمتر و دارای حکومت برتر از قبایل دیگر بودند، نخستین قبیله «قره ختاییان» در مغرب و دومین قبیله «کراییت» در مشرق بود. بعضی از این اقوام هم مانند قبیله «قیات» باجگزارِ فرمانروایان چین بودند. از این قبیله بعدها در سال 549 هجری کسی پای به دنیا گذاشت که بعدها به چنگیزخان مشهور شد! او بعد از فوت پدر به زحمت فراوان بسیاری از قبایل را مطیع خود کرد. چنگیز برای رابطهی بیشتر با ایران گروه بزرگی از تجار مغول را به ایران فرستاد، اکثر اعضای این گروه با اجازهی سلطانمحمد به قتل رسیدند. خبر واقعه به چنگیز رسید. او در سال 616 با تمام پسران و لشکریان خویش به ماورا النهر حمله کرد و بیشتر شهرهای خراسان را به تصرف درآورد. شهر خوارزمی در سال 618 ویران شد و در سال 618 و 619 چنگیز و پسران و سرداران او به تسخیر شهرهای بزرگ خراسان ازجمله بلخ، مرو، نیشابور و هرات، سرگرم و در بیشتر آنها به قتل عامهای وحشتناک مشغول بودند. قتل عام مغول در فرارود خراسان بسیار شگفت و وسیع بود. بعد از چنگیز، سرزمینهای به دست آمده میان پسرانش قسمت شد و جاهای دیگر نیز توسط حکام بزرگی که از طرف خان مغول تعیین میشدند اداره میشد. بعد از چنگیز پیشوایان او این مناطق را به دست گرفتند و هولاکو خان بعد از چنگیز حکمرانی را آغاز کرد. پس از او سلسلهی جدیدی از سلاطین مغول در این سرزمینها ایجاد شد که به ایلخانان معروف است. آنها با قدرت بسیار بیست سال دیگر بر ایران حکومت کردند. از جمله شاهان این سلسله یعنی ایلخانیان به نامهای غازان خان و سلطان محمد خدابنده (الجایتو) بود. که در این دوران تبریز و سلطانیه کانون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران بود. همزمان با حکومت ایلخانان حکومتهای دیگری نیز وجود دارد که برخی مغولان از آنها اطاعت میکردند. این خاندانها عبارتند از آل کرت، اتابکان فارس، اتابکان یزد، قراختاییان کرمان، خاندان اینجو، آل مظفر و اتابکان لر.
در سال 782 تیمور، سپاهی بزرگ را به خراسان فرستاد و سپس خود نیز با آن سپاه بزرگ رفت و جنگهای متعددی را به وجود آورد که تمام خراسان، سیستان و افغانستان را به دست گرفت. چندی بعد در سال 788 ایمو دیگر سرزمینهای ایران را نیز گرفت و با سه سال جنگ پیاپی، فارس، عراق، عجم، کرمان، آذربایجان، مازندران، عراق عرب، گرجستان و غیره را نیز گرفت. در حدود سال 800 حمله تیمور به هندوستان نیز آغاز شد و در سال 801 به پایتخت برگشت. پس از بازگشت، او جنگ سوم خود را آغاز کرد که، هفت سال به طول انجامید و به سرعت خود را به گرجستان رساند و آنجا را دوباره مطیع خود کرد. در سال 806 به پایتخت سمرقند بازگشت و در سال 807 به عزم جنگ با چین در راه بیمار شد و در سن 71 سالگی درگذشت. موضوع بسیار مهمی که در لشکرکشی های تیمور، باید به آن توجه کنیم، آن است که او همواره تلاش می کرد هنگام فتح بلاد، علما و اهل حرفه و صنعتگرانی را که در کار خود شهرت داشتند را به سمرقند گسیل دهد.
از میان پسران و نوادگان تیمور، شاهرخ که در زمان حیات پدر حکومت خراسان و طبرستان را بر عهده داشت تنها کسی بود که علاوه بر لشکرکشی و ادارهی مملکت به معاشرت با علما و ادبا وقت میگذاشت. او در سال 850 در ری درگذشت. پسران او، همانند پدر، دوستدار علم و علما و خود افرادی دانشمند بودند. مشهورترین آنها میرزا بایسنقر بود که در هرات سکونت داشت. پسر دیگر شاهرخ میرزا الغ بیک بود که به ریاضیات و نجوم علاقهی وافر داشت و در شهر سمرقند حکمرانی میکرد. محل حکومت او سمرقند بود. آخرین حاکم تیموری سلطان حسین بایقرا بود که در عهد سلطنت این پادشاه تمامی نواحی ایران و ماورا النهر دچار اغتشاش و انقلاب بود.
بعد از چنین جنگهایی و هجومهای بزرگ و قتلعام و غارتهایی که به نحوی در تاریخ بیسابقه بوده و هنوز هم نظیر پیدا نکرده است، آثار بسیار نامطلوبی از جهات مختلف در مغلوبین باقی میگذارد. اگر آغاز دورهی مغول را با پایان آن مقایسه کنیم، از همه حیث به تفاوتهای فاحشی برمیخوریم. در آغاز این عصر دانشمندان و ادبا و شعرای بزرگ زندگی میکردند و حال آنکه در پایان این عصر از شمار شعرای بزرگ و متفکران و دانشمندان مشهور بسیار کاسته شد. پس از رونق علمی و ادبی آغاز دورهی مغول را باید مرهون دورهی قبل یعنی دورهی پرورش این مشاهیر علم و ادب دانست. دانشمندان و ادبا و دیگر متفکران این دوره عبارتاند از:
- در علم تاریخ (عطا الملک جوینی، رشیدالدین فضل الله، وصاف، حمدالله مستوفی و بیضوی)
- در نظم فارسی (شیخ فریدالدین عطار، مولوی، سعدی، کمال الدین اسماعیل، عراقی، خواجوی کرمانی، عبیدزاکانی، حافظ شیرازی، شاه نعمت الله ولی، جامی)
- دانشمندان بزرگی چون (خواجه نصیرالدین طوسی، غیاثالدین جمشید کاشانی، علامه حلی، قطبالدین شیرازی)
کلمات کلیدی: ستاوند، سبک آذری در معماری، سبک آذری، سبک آذری در معماری ایرانی، معماری ایرانی، اصول معماری ایرانی، قره ختاییان، کراییت، قبیله کراییت، چنگیزخان، چنگیزخان مغول، هولاکو خان، غازان خان، سلطان محمد خدابنده، الجایتو، میرزا بایسنقر، میرزا الغ بیک، سلطان حسین بایقرا،
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی برای این محتوا درج نشده است. با درج دیدگاه خود، اولین نفر باشید!
تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت برای یلدامدتور محفوظ است.
هر گونه استفاده از محتوای یلدامدتور بدون کسب اجازه از آن قابل پیگرد قانونی خواهد بود.