مراسم و آیینهای عروسی در ادبیات فارسی
بسیاری از مراسم و مسائل مربوط به عروسی در ادب فارسی قابل پیگیری است. با مطالعهی ادب فارسی، از جلوههایی همچون عروس و آرایش عروس، معجر و رویبند عروس، مشاطهی عروس، شیربها، کابین، شکرریزی بر سر عروس، تاج عروس، نقش بستن بر دست عروسان، حنابندان، گذاشتن خال از غالیه یا سرمه بر چهرهی عروس، روینما و هدیهی عروس، رقص و پایکوبی عروسی، بر تخت نشاندن و در عماری نشاندن عروس، و برخی از اسرافکاریها در عروسیهای خداوندان زر و زور و... آگاه میشویم. پس با یلدامدتور و بخش ادبیات نگری همراه باشید تا آیینهای ایرانی را در ادب فارسی مورد بررسی قرار دهیم.
در ادب فارسی، هر چه را که میخواهند در نهایت حسن و جمال و جلوهگری توصیف کنند، به «عروس» مانند میکنند. شاعران، ستارگان را عروسان عور و گلها و شکوفهها را عروسان مرغزار، ناهید را عروس ارغنونزن، آفتاب را عروس فلک و عروس چهارم چرخ و عروس روز و عروس خاوری و آتش را عروس زر و کعبه را، عروس عرب، ماه را عروس آسمان، نامیدهاند (لغتنامهی دهخدا). عطار شعر خود را از نظر زیبایی، عروس خانگی میداند (اشرفزاده، رضا، فرهنگ نوادر لغات و تعبیرات آثار عطار) و خاقانی اشعار و زادههای اندیشه و الفاظ و کلمات شعر خود را «عروسان خاطر» و «عروسان سرکلک» تعبیر کرده و همچنین شراب را «عروس رَز» و مردمک چشم را «عروسان بصر» نامیده است.
نوروز هم که خود نماد زیبایی است، به عروس نیز مانند شده است:
نوعروسی است صورت نوروز / که بر آفاق زیور افشانده است (خاقانی، دیوان)
نوعروسان حجلهی نوروز / نورهان زر و و زیور اندازند (خاقانی، دیوان)
زیور و آرایش عروس
گفتیم که عروس در ادب فارسی در نهایت حسن و ملاحت و آرایش جلوه میکند. در بسیاری از ادبیات به زَر و زیور و آراستگی کامل عروس اشاره شده است:
سخنگوی پیشینه دانای طوس / که آراست روی سخن چون عروس (نظامی، کلیات، شرفنامه)
برآمد دزدی از مشرق سبکدست / عروس صبح را زیور به هم بست (نظامی، کلیات، خسرو و شیرین)
شه از بهر عروس آرایشی ساخت / که خور از شرم آن آرایش انداخت (نظامی، کلیات، خسرو و شیرین)
شرط باشد دین به حرمت داشتن در حکم شرع / چون عروس بکر را با زرّ و زیور داشتن (سنایی، دیوان)
این شعر بر بدیهه ز من یادگار دار / کز نوعروسِ با زر و زیور نکوتر است (خاقانی، دیوان)
زیوری آوردهام بهر عروسان بصر / گویی از شعری شعار فرقدان آوردهام (خاقانی، دیوان)
عروسی است این که جودت سایهی اوست / قبولت زیور و پیرایهی اوست (عطار، الهینامه)
هفت قلم آرایش عروس (هفت کرده)
هفت قلم آرایش عروس معروف است. برخی این هفت قلم را شامل حنا، سرمه، سرخاب، سفیدآب، وسمه و زَرَک گفتهاند. بعضی هفتم را «غالیه» که مادهای خوشبوی و سیاه است میدانند و بعضی خال و عارض را گفتهاند که بر کُنجِلب یا جاهای دیگر صورت میاندازند (لغتنامهی دهخدا):
خاقانیا عروسِ رضا را به دستِ فقر / هر هفت کن که هفتتنان در رسیدهاند (خاقانی، دیوان)
تو هفت طوف کرده و کعبه عروسوار / هر هفت کرده پیش تو و عشقدان شده (خاقانی، دیوان)
برون آمد ز طرف هفت پرده / بنا میزد رخی هر هفت کرده (نظامی، کلیات، خسرو و شیرین)
دوش از دَرم درآمد سرمست و بیقرار / همچون مَهِ دو هفته و هر هفت کرده یار (انوری، دیوان)
تاج عروس
تاج عروس نیز از گذشته جزو لباس عروس بوده و این موضوع نیز از دید شاعران به دور نمانده است.
عروسی بکر بین با تخت و با تاج / سروبُن بسته در توحید و معراج (نظامی، کلیات، خسرووشیرین)
نقاب و مُعجر عروس
در گذشته نیز مانند امروز بر سر عروس نقابی تنک و نازک از پارچههای لطیف میگذاشتند تا چهره او را بپوشاند:
چون عروسی که از نقاب تُنُک / به در آید لطیف روح و سبک (سنایی، حدیقه)
غلام ملک تو بر سر نهاد تاج شرف / عروس بخت تو بر روی بست معجر جود (انوری، دیوان)
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد / که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا (سنایی، دیوان)
شعر تو ناگفته مانند عروس پردگی است / تن نهان در پرده و رخسار در زیر قصب (سنایی، دیوان)
مشاطه و آرایشگر عروس
مشاطکان (آرایشگران)، عروس را همانند امروز به بهترین وجه میآراستند:
دست مشاطهی بهار ازل / تا چه آراید از عروس عمل (سنایی، حدیقه)
مشاطهی عروس ضمیر منند پاک / این نغز پیکران که در این سبز گلشنند (سنایی، دیوان)
شاهنشهی که بهر عروس جلال اوست / هفت آسمان مشاطه و هفت اختر آینه (خاقانی، دیوان)
وآن کعبهی چون عروس که هر سال تازهروی / بوده مشاطهای بسزا پورآزرش (خاقانی، دیوان)
لباس عروس
از بهترین پارچهها مانند حریر و اطلس برای عروس لباس میدوختند:
تا عروس روزگار اندر شبستان سپهر / در حریر ابیض و در شعر اسود میرود (انوری، دیوان)
بهر آذین عروس خاطرش / چرخ اطلس را به دیبایی فرست (خاقانی، دیوان)
در عماری نشاندن عروس
در گذشته مثل این که عروس را در کجاوه و عماری مینشاندند و به خانه داماد میبردند:
داماد نشاطمند برخاست / از بهر عروس، محمل آراست
چون رفت عروس در عماری / بردش به بسی بزرگواری (نظامی، کلیات، لیلی و مجنون)
دانی که چنین عروس مهدی / ناید ز قران هیچ عهدی (نظامی، کلیات، لیلی و مجنون)
خار پای راه درویشان آن درگاه را / در کف دست عروس مهد عمّاری مجوی (سنایی، دیوان)
تا که عروس دولتت یافت عماری از فلک / بهر عماریش کند ابلق گیتی استری (خاقانی، دیوان)
رونمای عروس و هدیه دادن به وی جهت چهرهگشایی
رونما هدیهای است که در وقت دیدن روی عروس میدهند. هدیهای که داماد یا پدر داماد عروس را دهند برای دیدن روی او برای بار اوّل (لغتنامهی دهخدا).
عروسی کآسمان بوسید پایش / دهی ویرانه باشد رونمایش؟ (نظامی، کلیات، خسرووشیرین)
عروسی که این سنّت آرد به جای / دهد بوسه آیینه را رونمای (نظامی، کلیات شرفنامه)
دل، پیشکِشَت سازم اگر پیش من آیی / جان روی نمایت دهم ار روی نمایی (خاقانی، دیوان)
بر سر خاقانی اگر دست فرو کنی سزد / کوست دلی و نیم جان روی نمای چون تویی (خاقانی، دیوان)
نثار کردن بر سر عروس
بر سر عروس زر و سیم و دُر و جواهر و... نثار میکردند:
همه ره گنج ریز و گوهر انداز / بیاوردند شیرین را به صد ناز (نظامی، کلیات، خسرو و شیرین)
برقع زرین صبح چرخ برانداخت و کرد / پیش عروس سپهرزرّ کواکب نثار (خاقانی، دیوان)
مثل این که بر عروس گلبرگهای گل و فندق نیز نثار میکردند، اما در عروسی شیرین چون خسرو، صاحب نعمت و شیرین، عروسی بس والا بود، به جای پرها و گلبرگهای گل، نافهی مشک و به جای فندق، زر و دانههای دُر و مروارید نثار شده است:
به جای فندق افشان بود بر سر / درافشان هر دُری چون فندق تر
به جای پرّهی گل نافهی مشک / مرصّع لؤلؤتر با زَر خشک (نظامی، کلیات، خسرو و شیرین)
تعیین روز عروسی با توجّه به اوضاع نجوم و فلک
خسرو برای ازدواج با شیرین:
شبی فرمود تا اخترشناسان / کنند اندیشه دشوار و آسان
بجویند از شب تاریک تارک / به روشن خاطری روزی مبارک
که شاید مهد آن ماه دلَفروز / به برج آفتاب آوردن آن روز
رصدبندان بر او مشکل گشادند / طرب را طالعی میمون نهادند (نظامی، کلیات، خسر و وشیرین)
شکرریزی بر عروس
در گذشته نیر بر سر عروس شکر و نقل و نبات میریختند و این را نشانهی خوبی میدانستند:
به گوهر کنی تیشه را تیز کن / عروس سخن را شکرریز کن (نظامی، کلیات، شرفنامه)
هر عروس از ره دلانگیزی / کرده بر سور خود شکرریزی (نظامی، کلیات، هفت پیکر)
شب طلاق خواب داده دیدهبانان بصر / تا شکرریز عروسان بیابان دیدهاند (خاقانی، دیوان)
بر جمله آن بت دلاویز / کردند به تنگها شکرریز (نظامی، کلیات، لیلی و مجنون)
که با شیرین چه بازی کرد پرویز / عروس اینجا کجا کرد او شکرریز (نظامی، کلیات، خسرو و شیرین)
شیربها
«شیربها» رسمی بوده که طبق آن، خانوادهی عروس پول یا مالی را از خانوادهی داماد میگرفت. همچنین آنچه از قماش و گوهر و زر و سیم، که هنگام عروسی از خانه داماد به خانه عروس فرستند (لغتنامهی دهخدا).
طوفان درم بر آسمان رفت / در شیربها سخن به جان رفت (نظامی، کلیات، لیلی و مجنون)
عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا / که عمر بیش بها دادمش به شیربها (خاقانی، دیوان)
اوّل بیار شیربهای عروس فقر / وانگه ببر قبالهی اقبال رایگان (خاقانی، دیوان)
کابین عروس
کابین، مهر زنان است و آن مبلغی بود که به هنگام عقد بستن و نکاح کردن زنان، مقرّر میکردند. زری که به هنگام نکاح بر ذمّه مرد، مقرّر میکنند (لغتنامهی دهخدا).
شاه معنی کی کند کابین مدح تو قبول / تا ز داد و دین عروس طبع را ندهی جهاز (سنایی، دیوان)
در آن بیعت از بهر تمکین او / به ملک عجم بست کابین او (نظامی، کلیات، شرفنامه)
خاتونِ دارِ ملکِ فریدونش خوان که نیست / کاوین این عروس کم از گنج کاویان (خاقانی، دیوان)
نقش افکندن بر دست عروسان
از زینت عروسان، در قدیم یکی نقش بر دست کندن بوده که هنوز هم در میان صحرانشینان و روستائیان برقرار است (لغتنامهی دهخدا):
عروس شب چو نقش افکند بر دست / به شهرآرایی انجم کلّه بربست (نظامی، کلیات، خسرو و شیرین)
گر چه با شفقت بود مشّاطه بی صد آبله / نیست ممکن در جهان دست عروسان را نگار (عطار، دیوان)
برخی از عروسیهای ثروتمندان و شاهزادگان با تجمّلات فراوان و صرف هزینههای گزاف انجام میشد. چنان که در الهینامه عطار، پادشاهی با صرف گنجهای فراوان، سرایی بهشتگونه برای عروسیِ شاهزادهاش برپا میکند و مجلسی نور در نور تشکیل میدهد که در آن زیبارویان با شمعی معنبر در حرکت بودند و صدای رود و سرود شعر پیوسته در آن شنیده میشد (عطار، الهینامه). عطار، از زبان یحیی بن معاد، اعتراض خود را بر این گونه ریخت و پاشها و اسرافکاریها که به قیمت نادیده گرفتن حق نیازمندان تمام میشد، بیان میکند و نشان میدهد که این گونه عروسیهای همراه با ریخت و پاش، فقط مخصوص صاحبان قدرت و زور نبوده و خداوند علم و اعتقاد نیز در این کار دستی داشتند و در «خانههای کسروی»، «عروسیهای فرعونی» برپا میکردند:
بر زفان میراند یحیی بن المعاد / کای خداوندان علم و اعتقاد
قصرهاتان هست یکسر قیصری / خانههاتان کسروی نه حیدری
جامههاتان جمله خاتونی شده / مرکبانتان جمله قارونی شده
رویهاتان گشته ظلمانی همه / خویهاتان جمله شیطانی همه
هم عروسیهای فرعونی کنید / ماتم گبرانه صد لونی کنید
همه به عادتهای شدّادی درید / هم به کبر و نخوت عادی درید
این همه دارید و هم زین بیش نیز / احمدیتان نیست آخر هیچ چیز
روز و شب مشغول رسم و کار و بار / نیستتان با دین احمد هیچ کار (عطار، مصیبتنامه)
بخش ادبیات نگری را از دست ندهید و با یلدامدتور بمانید.
مراسم و آیینهای عروسی در ادبیات فارسی مراسم و آیینهای عروسی در ادبیات فارسی 2019-10-20 10:02:50+3:30 2024-06-08 21:41:21+3:30 بسیاری از مراسم و مسائل مربوط به عروسی در ادب فارسی قابل پیگیری است. با مطالعهی ادب فارسی، از جلوههایی همچون عروس و آرایش عروس، معجر و رویبند عروس، مشاطهی عروس، شیربها، کابین، شکرریزی بر سر عروس، تاج عروس، نقش بستن بر دست عروسان، حنابندان، گذاشتن خال از غالیه یا سرمه بر چهرهی عروس، روینما و هدیهی عروس، رقص و پایکوبی عروسی، بر تخت نشاندن و در عماری نشاندن عروس، و برخی از اسرافکاریها در عروسیهای خداوندان زر و زور و... آگاه میشویم. امین حسنی Author info@yaldamedtour.com /fa/user-profile/10209 YaldaMedTour Barajin Salamat Road +98 Qazvin Qazvin, Qazvin Province, Iran. , info@yaldamedtour.comتمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت برای یلدامدتور محفوظ است.
هر گونه استفاده از محتوای یلدامدتور بدون کسب اجازه از آن قابل پیگرد قانونی خواهد بود.
کاربر مهمان
16:12:00 2020/12/27
آخی چقدر قشنگ ...